|
|
بررسی لطایف سبعه و پیامبران وجودی هفتگانه از عطار تا شیخ علاءالدوله سمنانی
|
|
|
|
|
نویسنده
|
اشرف امامی علی ,اکبری چناری علی
|
منبع
|
اديان و عرفان - 1398 - دوره : 52 - شماره : 2 - صفحه:189 -205
|
چکیده
|
شیخ علاءالدوله (657736 ه.ق) در آثار مختلف خود به ویژه رسایل فارسی به این مسئله که دل انسان چگونه می تواند جلوه گاه و آینه تجلی جلال و جمال الهی شود، اشاره کرده است و از این رهگذر به «لطایف سبعه» پرداخته است. نظریۀ لطایف سبعه و تطبیق آن با پیامبران وجودی هفتگانه تاکنون با نام علاءالدوله سمنانی شناخته شده است، اما اینکه آیا تا قبل از وی کسانی دیگری نیز به این مسئله پرداختهاند یا نظریۀ لطایف سبعه و تطبیق آن با پیامبران وجودی هفتگانه نوآوریِ خود شیخ علاءالدوله بوده است، جای تامل و بررسی دارد. با بررسی، تحلیل و مقایسۀ مصنفات فارسی شیخ علاءالدوله با رسالۀ شق الجیب ابنعربی به این نکته رهنمون شدیم که شیخ علاءالدوله علیرغم اختلاف شدید با ابنعربی به ویژه در مسئلۀ وحدت وجود، شدیداً تحتتاثیر او بوده است، تا آنجا که می توان گفت که برخی از مطالب شیخ علاءالدوله دربارۀ لطایف سبعه دقیقاً ترجمۀ مطالب رسالۀ شق الجیب ابنعربی است. تنها بُعد جدیدی که علاءالدوله بر مباحث ابنعربی اضافه کرده است، علاوه بر شرح و بسطدادن آنها، تطبیق این لطایف با پیامبران وجود هفتگانه ای است که عطار در مصیبتنامه از آنها نام برده است. تاثیرپذیری علاءالدوله از عطار را می توان از مقایسۀ مصیبتنامه با رسالۀ سربال البال بهخوبی دریافت که هر دو عارف پس از سیر در عوالم مختلف آفاقی و ناسوتی به این نتیجه می رسند که سالک باید در روح و جان خود که عبارت از نور محمدیه است، سیر کند. ازاینرو، میتوان گفت که نوآوری شیخ علاءالدوله در این است که توانسته پیامبرانِ هفتگانهای را که عطار در مصیبتنامه به آنها اشاره کرده، با لطایف سبعهای که ابنعربی در رساله شق الجیب به آنها پرداخته است، تلفیق کند. علاوه بر این، شیخ علاءالدوله برای اولین بار نظریۀ تفسیری خود را بر مبنای همین لطایف بنیان گذاشته است. امری که نه عطار و نه نجمالدین رازی در تاویلات عرفانی خود و نه ابنعربی هیچیک از آن بهره نگرفتهاند.
|
کلیدواژه
|
لطایف سبعه، پیامبران هفتگانه وجودی، روح، نور محمدیه، علاءالدوله، ابنعربی
|
آدرس
|
دانشگاه فردوسی مشهد, گروه ادیان و عرفان تطبیقی, ایران, دانشگاه فردوسی مشهد, ایران. بنیاد پژوهش های اسلامی, ایران
|
پست الکترونیکی
|
aakbarichenari@yahoo.com
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Study of the Lataef Sab’a and the seven existential prophets from Attar to Sheikh Ala alDawlah Semnani
|
|
|
Authors
|
Ashraf emami Ali ,Akbari chenari Ali
|
Abstract
|
Sheikh Ala AlDawlah (657736 AH) in his various works, especially Persian epistles, refers to the issue of how the human heart can be a manifestation and a mirror of the manifestation of divine glory and beauty, And through this, he has dealt with Lataef Sab’a. Before him, Ibn Arabi briefly had discussed this issue in the treatise of Shaq alJayb. Lataef Sab’a’s theory and its application to the seven prophets of existence has so far been known as Ala ’alDawlah Semnani, but whether others have addressed this issue before him or whether this theory was innovation of Sheikh Ala’ alDawlah himself remains to be seen. A comparative study of Sheikh Ala alDawlah’s Persian works with Ibn Arabi’s treatise on Shaq alJayb has led us to note that Sheikh Ala alDawlah was strongly influenced by Ibn Arabi, especially in the matter of the unity of existence, despite his sharp differences. As far as can be said, some of the contents of Sheikh Ala alDawlah about Latef alSab’a are exactly the translations of the contents of Ibn Arabi’s treatise on Shaq alJajib. The only new dimension that Ala alDawlah has added to Ibn Arabi’s discussions, in addition to describing and expanding them, is the application of these subtleties to the prophets of the seven existence that Attar has mentioned in Mosibat Nameh. Therefore, it can be said that Sheikh Ala alDawla’s innovation is that he was able to combine the seven prophets mentioned by Attar in Mosibat Nameh with h Lataef Sab’a that Ibn Arabi dealt with in his treatise Shaq alJayb. In addition, for the first time, Sheikh Ala alDawlah based his interpretive theory on the same Lata’f. This is something that neither Attar nor Najmuddin Razi and Ibn Arabi have used in their mystical interpretations.
|
Keywords
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|