چارچوبی نظری برای مطالعه تحول دولت در اسلام

نوشته‏ های مربوط به تحول دولت در اسلام با دو مشکل اساسی مواجهند: عدم توان روش‏های سنتی برای مطالعه روشمند سیاست و حکومت در اسلام برمبنای نیازهای روز؛ سلطه رویکرد شرق‎شناسانه. توجه شرق‏ شناسی به شرق صرفاً در فضای فکری مغرب زمین بوده و لذا تمدن‏ های شرقی را ادامه روش‏های باستان‏شناسی و مربوط به گذشته می‏داند. بدینسان در حوزه تاریخ تحول دولت در اسلام آثاری خلق شده که از فهم و شناحت روح اندیشه اسلامی غافل بوده و اندیشه اسلامی را نه ازدرون سنت اسلامی بلکه بسان ابژه‏ای با عینک متفکر غربی مطالعه کرده است. در دهه‏های اخیر هر کدام از دو گروه فوق‏الذکر(سنت‏گرایان و شرق‏شناسان) که در باره ابعاد سیاسی اسلام، تحول دولت و اندیشه سیاسی در اسلام نوشته‏اند نتوانسته‏اند روایت‏های روشمندی از تحول دولت در اسلام ارایه دهند. این مقاله شرح و بسط ماهیت دولت واقعاً موجود در تاریخ اسلام را بر مبنای یک چارچوب نظری منسجم وجهه همت خود قرار داده است.