رشتهای، بینارشتهای و پسارشتهای؛ تغییر الگوهای رشتهای در زبانشناسی
|
|
|
|
|
نویسنده
|
فاضلی نعمت اله ,کوشکی فاطمه
|
منبع
|
مطالعات ميان رشته اي در علوم انساني - 1395 - دوره : 9 - شماره : 1 - صفحه:1 -24
|
چکیده
|
تغییر اصلی در پژوهش زبان، در اوایل قرن بیستم توسط سوسور آغاز شد که خود سبب پایهگذاری «زبانشناسی مدرن» شد. این پژوهش در بخش مرکزی زبان بود؛ یعنی نظام زبان بهمثابه نظامی مستقل بدون اینکه هر چیزی خارج از زبان در نظر گرفته شود. در آن زمان که زبانشناسی مدرن از نظر ساختار و وظایف بهوضوح تعریف شده بود، یکی از رشتههای برجستۀ تاثیرگذار در علوم انسانی و اجتماعی به حساب میآمد. این موفقیت چشمگیری بود اما به قیمت مجزا کردن زبان از محیط اطراف و بیرون نگاهداشتنِ کاربر زبان و بافتی که زبان در آن بهکار میرود از حیطۀ بررسی زبانی، به دست آمده بود. هرچند محققانی که ترجیح میدادند زبان را در حیطۀ وسیعتری بنگرند، این رویکرد را مورد انتقاد قرار دادند و بهطورکلی از چشم زبانشناسانی که در آن زمان حلقههای زبانشناسیِ مسلط بودند، دور مانده بود، اما از دهههای اخیر قرن بیستم، تغییرات مهمی در مطالعات زبانی رخ داد. این تغییرات دورۀ جدیدی خلق کرد؛ دورۀ «زبانشناسی پسامدرن» که در آن پایههای نظری زبانشناسی مدرن مسئلهمند شد و شیوۀ بررسی و مشاهدۀ زبان اساساً بازسازی شد. این مقاله به شیوۀ شرححالنویسی مروری بر چرخش زبانی از مدرنیسم به سوی پسامدرنیسم دارد و در این راستا مشخص خواهد کرد که دو شاخۀ اصلی زبانشناسی نظری و کاربردی در کدام نگرش پژوهشی قرار میگیرند: رشتهای، بینارشتهای یا فرارشتهای؟ به عبارت دیگر پژوهشهای زبانشناسی در مورد چیست؟
|
کلیدواژه
|
زبانشناسی نظری، زبانشناسی کاربردی، رشتهای، بینارشتهای، فرارشتهای (پسارشتهای)، مدرنیسم، پسامدرنیسم
|
آدرس
|
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی, ایران, پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی, ایران
|
پست الکترونیکی
|
f.koushki@ihcs.ac.ir
|
|
|
|
|