>
Fa   |   Ar   |   En
   تاملی در تمامی یا ناتمامی مثنوی مولوی.  
   
نویسنده قبادی کیا علی ,بهنام فر محمد
منبع ادبيات عرفاني - 1393 - دوره : 5 - شماره : 10 - صفحه:31 -74
چکیده      مثنوی شریف مولوی یکی­از راز­آمیزترین آثار عرفانی- ادبی برجای ما­نده از بشریت است که قرن­هاست ذهن، فکر و روح مشتاقان را به خود مشغول ساخته و هنوز کسی نتوانسته است آن­چنان که باید به ژرفنای­این­اقیانوس بیکران دست یازد . یکی ­ازاسرار این­اثر گران­قدر، بحث تمامی یا ناتما­می­آن در حیات مولاناست.   عده­ای بر این باورند که کهولت سن، بیماری و رحلت مولانا موجب شد تا مثنوی، خاصه، آخرین قصه­ی آن؛ یعنی قصه­ی ذات­الصّور، ناتمام باقی بماند­. برخی نیز معتقدند که مولانا سال ها پیش از آن که از دار دنیا برود مثنوی را به پایان رسانده بود و هیچ بحثی را ناتمام با­قی نگذا­شت .   نگارندگان این مقاله، تلاش کرده­اند با ذکر شواهد تاریخی محکم و واکاوی حوزه­ی اندیشگی مولانا و نیز به مدد مثنوی و ذکر مولفه های عرفانی و فلسفی، این مسئله را از زوایای گوناگون، مورد بررسی قرار دهند.   نتایج این­ پژوهش، که به شیوه­ی تحلیل محتوا انجام شده­است،­ نشان می­دهد که اتمام مثنوی­ نه تنها درزمان حیات مولانا صورت گرفته­است، بلکه شخص وی برکتابت و نسخت آن نظارت داشته و نیز قصه­ی ذات الصّور در آن ناتمام نمانده است؛ زیرا این داستان درواقع سرگذشت سلوک عارفانه­ی سالکان و معرفت­جویانی­است که ماجرای عشق­شان با معشوق، نه آغازی دارد و نه فرجامی.
کلیدواژه واژه های کلیدی: مولانا ,پایان مثنوی ,دفترششم ,قصه ی ذات الصّور ,داستان شهزادگان ,دزهوش ربا
آدرس
 
     
   
Authors
  
 
 

Copyright 2023
Islamic World Science Citation Center
All Rights Reserved