تبیین و تحلیل آموزۀ تضاد در هستیشناسی مولوی
|
|
|
|
|
نویسنده
|
حسینی مرضیه ,قدرت اللهی احسان
|
منبع
|
مطالعات عرفاني - 1399 - شماره : 31 - صفحه:93 -114
|
|
|
چکیده
|
آموزۀ تضاد/ تخالف در سنتهای فکری شرق و غرب، به گونههای مختلفی ظاهر شده است. در حوزۀ اسلامی، دانشمندان مسلمان متاثر از فلسفۀ یونانی، به طرح تضاد ارسطویی و تبیین و تکمیل آن پرداختهاند. مولانا در عرصۀ شعر تعلیمی عرفانی، وجوهی از این آموزه را در پهنۀ هستی طرح میکند که در نوع خود بینظیر است و موقف وی را از پیشینیان متمایز و ممتاز میسازد. پژوهش حاضر به روش توصیفیتحلیلی و با استناد به مثنوی میکوشد تا از ساحات تضاد (1. تضاد مرآتی، تضاد ذات حق/ مطلق هستی با مظاهر و تجلیات او/ نیستی؛ 2. تضاد تکمیلی، تضاد میان مظاهر حق)، پرده بردارد و ویژگیها و کارکردهای آن را عرضه کند. نتایج بهدستآمده حاکی از آن است که تضاد از نگاه مولوی، نه با تضاد منطقی ارسطویی/ اسلامی تناسبی داشته و نه از جنس تضاد دیالکتیکی افلاطونی/ هگلی است؛ بلکه به معنای نوعی ناسازگاری است که نه در وجود، بلکه بعد از موجود بودن ظهور پیدا کرده و در عین حال منتج به وضع مجامع سنتز نیز نمیشود. در این قسم از تضاد که به دلالت مولانا میتوان آن را تضاد تکمیلی و قوام بخش نامید، ضدین در صلح و آشتی، به تکمیل کار همدگر پرداخته و هدف واحدی را برآورده میسازند و در نهایت، سامانمندی و استقرار و استمرار کلیت نظام آفرینش را رقم میزنند. تضاد در این ساحت ویژگیها و کارکردهایی همچون قوامبخشی، اندراج، زمینهسازی، تنوعبخشی، معرفتآفرینی و... دارد.
|
کلیدواژه
|
تضاد مرآتی، تضاد تکمیلی، مثنوی معنوی، جلالالدین محمد مولوی، دایرۀ وجود.
|
آدرس
|
دانشگاه کاشان, ایران, دانشگاه کاشان, ایران
|
پست الکترونیکی
|
e_ghodratollahi@yahoo.com
|
|
|
|
|