|
|
رویکردی فلسفی به فضا و سیمای شهر
|
|
|
|
|
نویسنده
|
پیراوی ونک مرضیه
|
منبع
|
مطالعات فرهنگ ارتباطات - 1394 - دوره : 16 - شماره : 29 - صفحه:149 -166
|
چکیده
|
چهره شهر، زبان شهر است؛ زبانی که نشانگر تلقی یا تفکر انسان از هستی و جهان است. «ساختن» که بروز نمادین و خلاقانه اندیشیدن است، نحوه وجود انسان در جهان و نگاه او به عالم و مکان را آشکار میسازد. شهرسازی و معماری بهمثابه بروز نمادین تفکر در قالب مادی و عینی در دورههای مختلف تاریخی با ایجاد تغییر در تلقی انسان از جهان و مکان دستخوش تغییر و تحول شده است. عدول از معنای اصیل کلمه «ساختن» و «بنا کردن» که به معنای سکونت، آرامش و قرار، الفت، اُنس و محافظت است، انسان معاصر را چنان دچار بحران «بیمکانی» و «بیخانمانی» (احساس عدم امنیت و آرامش) کرده که حتی در شهر و دیار خویش با فضای شهر خود بیگانه و ناآشناست. تنها زمانی میتوانیم از فضای شهری به معنای واقعی برخوردار باشیم که ظاهر و چهره شهر متناسب با معنا و باطن (یعنی فرهنگ، باورها و عقاید) شکل گیرد تا بتواند برای تکتک افراد احساس آشنایی و معناداری را ایجاد کند. تامل در معنای اصیل «ساختن» و «مکان» میتواند ارایهدهنده الگوی پیشنهادی بهمنظور اصالت بخشیدن به سیمای شهر در راستای معناداری (دلالتگری) و زبانی بودن آن باشد.این مقاله با نگاهی پدیدارشناسانه سعی در خوانش سیمای شهر بهمثابه زبان شهر دارد.
|
کلیدواژه
|
مکان ,شهر ,ساختن ,سکونت ,بودن ,جهان ,زبان ,Urban visage ,building ,dwelling ,world ,language
|
آدرس
|
دانشگاه هنر اصفهان, ایران
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Authors
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|