مقایسه رویکردهای یادگیری و اهمال‌ کاری تحصیلی در دانش‌آموزان عادی و نابینا در دوره متوسطه دوم

هدف: این پژوهش به‌منظور مقایسه رویکردهای یادگیری و اهمال‌کاری تحصیلی در دانش‌آموزان عادی و نابینا دوره متوسطه دوم شهر خوی در سال تحصیلی 1399-1400 انجام شد. روش: این پژوهش از نظر هدف بنیادی و از نظر روش، علی - مقایسه‌ای بود. جامعه آماری را تمام دانش‌آموزان دوره متوسطه دوم شهر خوی تشکیل دادند. نمونه شامل 60 دانش‌آموز (30 نفر دانش‌آموز نابینا و 30 نفر دانش‌آموز عادی) بودند که به‌صورت نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. به‌منظور جمع‌آوری اطلاعات، از پرسشنامه رویکردهای یادگیری میلر و همکاران (1999) و آزمون اهمال کاری تاکمن (1991) استفاده شد. پایایی پرسشنامه‌ها از راه ضریب آلفای کرونباخ به‌ترتیب، 0/912 و 0/847 به دست آمد. برای تعیین وضعیت نرمال‌بودن داده‌ها از آزمون کولموگروف اسمیرنوف بهره گرفته شد. با توجه به نرمال‌بودن توزیع داده‌ها از روش آماری آزمون t و تحلیل واریانس چندمتغیره برای بررسی فرضیه‌های پژوهش استفاده شد. یافته‌ها: نتایج تحلیل داده‌ها نشان داد که در رویکردهای یادگیری میزان اهداف عملکردی و ارزش‌گذاری بیرونی در دانش‌آموزان عادی بالاتر از دانش‌آموزان نابینا هستند. همچنین میزان اهداف ابزاری/ آینده و ارزش‌گذاری درونی در دانش‌آموزان نابینا بالاتر از دانش‌آموزان عادی هستند، در مولفه‌های اهداف یادگیری و ادراک از توانایی تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین نتایج نشان داد که اهمال‌کاری تحصیلی و مولفه‌های آن (اهمال کاری عمدی، اهمال کاری ناشی از خستگی و اهمال کاری ناشی از بی‌برنامگی) در دانش‌آموزان عادی و نابینا دوره متوسطه دوم تفاوت معناداری ندارند. نتیجه‌گیری: به‌طور‌کلی دانش‌آموزان نابینا با توجه به شرایط خاص خود از رویکردهای یادگیری ویژه و مطلوبی استفاده می‌کنند.

Comparison of learning approaches and academic procrastination in normal and Blinds students in the second secondary school

Objective: The purpose of this study was to compare learning approaches and academic procrastination in normal and blind students in Khoy high school students in the academic year 20202021. Method: This research is fundamental in terms of purpose and causalcomparative in terms of method. The statistical population consisted of all high school students in Khoy City. The sample consisted of 60 students (30 blind students and, 30 normal students), who were selected by convenience sampling. In order to collect the required data, Miller et al.s (1999) Learning Approaches Questionnaire and Tuckmans (1991) Procrastination Test were used. The validity of the questionnaires was confirmed by the supervisor, and their reliability was obtained through Cronbachs alpha coefficient of 0.912 and 0.847, respectively. KolmogorovSmirnov s test was used to determine the normality of the data. Due to the normality of data distribution, ttest and multivariate analysis of variance(MANOVA) were used to test the research hypotheses. Results: The results of data analysis showed that in learning approaches, the rate of functional goals and external valuation in normal students were higher than in blind students. Also, the rate of instrumental / future goals and internal valuation in blind students are higher than normal students. The components of learning objectives and perception of ability were not significantly different. In addition, academic procrastination and its components (intentional procrastination, procrastination due to fatigue and procrastination due to unplannedness) were not significantly different between two groups of secondary school students. Conclusion: In general, blind students use special and desirable learning approaches according to their specific circumstances.