ارتباط افسردگی مادر با الگوهای غذایی کودکان 7 تا 10 ساله دبستانهای شهر تهران

زمینه و هدف: با توجه به اهمیت الگوی غذایی کودکان در نشاط و تندرستی جامعه آینده و نیز تاثیر افسردگی مادران در ایجاد اختلال در انجام وظایفی مانند تنظیم عادات و رفتارهای غذایی کودکان، این مطالعه با هدف تعیین ارتباط میان افسردگی مادر و الگوی غذایی کودکان طراحی و اجرا شد. روش کار: در یک مطالعه توصیفیتحلیلی از نوع مقطعی، 313 نفر از کودکان مشغول به تحصیل در دبستان های شهر تهران در نیمسال اول سال تحصیلی 98-97 از طریق نمونه گیری خوشه ای طبقه بندی شده انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه های اطلاعات دموگرافیکی و زمینه ای مربوط به مادر و کودک، پرسشنامه استاندارد بک جهت سنجش وضعیت افسردگی مادر و پرسشنامه بسامد خوراک جهت بررسی الگوی غذایی کودکان، گردآوری شد. داده ها پس از جمع آوری وارد نرم افزارهایspss 22 وstata 13 شده و ابتدا با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی، الگوهای غذایی غالب کودکان تعیین گردید. سپس با استفاده از آمارهای توصیفی، آزمون های من ویتنی، کروسکال والیس و ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن، مورد تحلیل قرار گرفتند.نتایج: فراوانی افسردگی در بین مادران، 31.3% (98 نفر) بود. الگوی غذایی گیاهی میانگین امتیاز بیشتری را داشت و الگوی غذایی غالب در بین کودکان بود. طبق نتایج بین شاخص های توده بدنی، قد کودک و دور کمر کودک با برخی از الگوهای غذایی همبستگی مستقیم و معنی دار وجود داشت (0.05>p). همچنین بین افسردگی مادران و الگوهای غذایی کودکان ارتباط معنی داری یافت نشد. نتیجه گیری: بر اساس یافته‌های این پژوهش افسردگی مادران با الگوی غذایی کودکان ارتباط معنی‌دار ندارد. پیشنهاد می شود مطالعات مشابه با حجم نمونه بزرگتر اجرا گردد.

The Relationship Between Maternal Depression and Dietary Patterns Among 7- to 10 years old Children in Tehran Primary Schools

Background and Aim: Considering the importance of childrenchr('39')s dietary patterns in the general health and vitality of the population in the future and the effect of maternal depression on performing maternal tasks and responsibilities regarding childrenchr('39')s eating habits and behaviors, this study was designed and conducted to determine the relationship between maternal depression and childrenchr('39')s dietary patterns.Materials and Methods: This crosssectional descriptiveanalytical study included 313 primary school children in Tehran in the first semester of the academic year 20182019 selected through stratified cluster sampling. The following questionaires were used to collect the data: general and demographic questionnaires related to mothers and children, the Beck standard questionnaire to assess maternal depression, and a food frequency questionnaire to assess the children rsquo;s food patterns. The SPSS22 and Stata13 were used to analyze the data. Using exploratory factor analysis the dominant food patterns of the children were determined. The statistical tests used for data analysis included descriptive statistics, MannWhitney, KruskalWallis and Pearson and Spearman correlation coefficients.Results: Data analysis showed the prevalence of depression among the mothers and the dominant dietary pattern among the children to be 31.3% (n=98) and vegetarian dietary patterns, respectively. The children rsquo;s body mass index, heights and waist circumference were significantly positively associated with with some of the dietary patterns (p<0.05). However, no significant association was found between maternal depression and the childrenchr('39')s dietary patterns (p>0.05).Conclusion: According to the findings of this study, maternal depression has no significant association with childrenchr('39')s dietary patterns. Conducting similar studies with larger sample sizes are recommended.