کهنالگوی زن در آثار غزاله علیزاده
|
|
|
|
|
نویسنده
|
بتلاب اکبرآبادی محسن ,مونسان فرزانه
|
منبع
|
متن پژوهي ادبي - 1395 - دوره : 20 - شماره : 69 - صفحه:181 -204
|
چکیده
|
در روایتهای داستانی معاصر، اسطوره سازوکاری ایدئولوژیک گرفته است. اسطوره بنا به کیفیّت تبیینی خود، در پی توضیح و کشف حقایق ناشناخته و ابتدایی، بهویژه امر لایتناهی و مقدّس است. از این رو، به ناچار خاصیّتی متناقض و مبهم به خود میگیرد، امّا روایت بنا به داشتن پیرنگ، انسجام و کلّیّت، تلاشی برای ساختاربندی و پیکرسازی حوادث پراکنده است. پس وقتی اسطوره وارد روایت (بهویژه روایتهای ایدئولوژیک) میشود، ناچار برای شفّافیّت معنای روایت، تبدیل به اشاراتی زبانی و تصویری میشود. غزاله علیزاده از جمله زنان داستاننویس است که اسطوره را در داستانهای خود از طریق زبان و نماد به تصویر کشیده است. از این رو، در آثار وی، اسطوره بیشتر کارکردی هدفدار، فمینیستی و گاه تزیینی و آرایشی دارد. اینگونه نیست که اسطوره به پیرنگ داستانهای وی خاصیّتی اسطورهای داده باشد، بلکه اسطوره، حکم کاتالیزوری (واسطهای) را دارد که از آن برای ایضاح، تتمیم و تکمیل مضمون روایت بهره گرفته است. در این مقاله تلاش شده است تا نوع پردازش، کارکرد و اهداف اسطوره در سه سطح زبانی، مضمونی و روایی در آثار علیزاده با تاکید بر کهنالگوی زن بررسی شود.
|
کلیدواژه
|
اسطوره، علیزاده، کهنالگو، زن، گیاهپیکری
|
آدرس
|
دانشگاه جیرفت, ایران, دانشگاه گیلان, ایران
|
پست الکترونیکی
|
sahar51960@yahoo.com
|
|
|
|
|